فصل یازدهم
رأي مبحث اول - صدور و انشاء رأي
ماده 295
پس از اعلام ختم دادرسی درصورت امکان دادگاه درهمان جلسه انشاء رأي نموده و به اصحاب دعوا اعلام مینماید در غیر اینصورت حداکثر ظرف یک هفته انشاء و اعلام رأي میکند.
ماده 296
رأي دادگاه پس از انشاء لفظی باید نوشته شده و بهامضاي دادرس یا دادرسان برسد و نکات زیر در آن رعایت گردد : - 1 تاریخ صدور رأي . - 2 مشخصات اصحاب دعوا یا وکیل یا نمایندگان قانونی آنان با قید اقامتگاه . - 3 موضوع دعوا و درخواست طرفین . - 4 جهات، دلایل، مستندات، اصول و مواد قانونی که رأي براساس آنها صادر شده است . - 5 مشخصات و سمت دادرس یا دادرسان دادگاه.
ماده 297
رأي دادگاه باید ظرف پنج روز از تاریخ صدور پاکنویس شده و بهامضاي دادرس یا دادرسان صادرکننده رأي برسد.
ماده 298
درصورتی که دعوا قابل تجزیه بوده و فقط قسمتی از آن مقتضی صدور رأي باشد با درخواست خواهان، دادگاه مکلف به انشاي رأينسبت به همان قسمت میباشد و نسبت به قسمت دیگر، رسیدگی را ادامه میدهد.
ماده 299
چنانچه رأي دادگاه راجع به ماهیت دعوا و قاطع آن بهطور جزیی یا کلی باشد، حکم، و در غیر این صورت قرار نامیده میشود.
مبحث دوم - ابلاغ رأي
ماده 300
مدیر دفتر دادگاه موظف است فوري پس از امضاي دادنامه، رونوشت آن را به تعداد اصحاب دعوا تهیه و در صورتیکه شخصا" یا یا وکیل نماینده قانونی آنها حضور دارند به آنان ابلاغ نماید و الا به مأمور ابلاغ تسلیم و توسط وي به اصحاب دعوا ابلاغ گردد.
ماده 301
مدیر یا اعضاي دفتر قبل از آنکه رأي یا دادنامه به امضاي دادرس یا دادرسها برسد، نباید رونوشت آن را به کسی تسلیم نمایند .درصورت تخلف مرتکب به حکم هیأتهاي رسیدگی به تخلفات اداري به مجازات بند (ب) ماده 9 ( )قانون رسیدگی به تخلفات اداري - مصوب و 1372 بالاتر محکوم خواهد شد.
ماده 302
هیچ حکم یا قراري را نمیتوان اجراء نمود مگر اینکه به صورت حضوري و یا به صورت دادنامه یا رونوشت گواهی شده آن بهطرفینیا وکیل آنان ابلاغ شده باشد. نحوه ابلاغ دادنامه و رونوشت آن برابر مقررات مربوط به ابلاغ دادخواست و سایر اوراق رسمی خواهد بود. تبصره - چنانچه رأي دادگاه غیابی بوده و محکومعلیه مجهولالمکان باشد، مفاد رأي بوسیله آگهی در یکی از روزنامههاي کثیرالانتشار مرکز یامحلی با هزینهخواهان براي یکبار به محکومعلیه ابلاغ خواهد شد. تاریخ انتشار آگهی، تاریخ ابلاغ رأي محسوب میشود.
مبحث سوم - حکم حضوري و غیابی
ماده 303
حکم دادگاه حضوري است مگر این که خوانده یا وکیل یا قائممقام یا نماینده قانونی وي در هیچ به یک از جلسات دادگاه حاضر نشده و طورکتبی نیز دفاع ننموده باشد و یا اخطاریه ابلاغ واقعی نشده باشد.
ماده 304
درصورتی که خواندگان متعدد باشند و فقط بعضی از آنان در جلسه دادگاه حاضر شوند و یا لایحه دفاعیه تسلیم نمایند، دادگاه نسبت بهدعوا مطروحه علیه کلیه خواندگان رسیدگی کرده سپس مبادرت به صدور رأي مینماید، رأي دادگاه نسبت به کسانی که در جلسات حاضر نشده و لایحهدفاعیه ندادهاند و یا اخطاریه، ابلاغ واقعی نشده باشد غیابی محسوب است.
مبحث چهارم - واخواهی
ماده 305
محکوم علیه غایب حق دارد به حکم غیابی اعتراض نماید. این اعتراض واخواهی نامیده میشود. دادخواست واخواهی در دادگاهصادر کننده حکم غیابی قابل رسیدگی است.
ماده 306
مهلت واخواهی از احکام غیابی براي کسانی که مقیم کشورند بیست روز و براي کسانی که خارج از کشور اقامت دارند دوماه از تاریخابلاغ واقعی خواهد بود مگر اینکه معترض به حکم ثابت نماید عدم اقدام بهواخواهی در این مهلت بهدلیل عذر موجه بوده است. دراینصورت بایددلایل موجه بودن عذر خود را ضمن دادخواست واخواهی به دادگاه صادرکننده رأي اعلام نماید. اگر دادگاه ادعا را موجه تشخیص داد قرار قبولدادخواست واخواهی را صادر و اجراي حکم نیز متوقف میشود. جهات زیر عذر موجه محسوب میگردد : - 1 مرضی که مانع از حرکت است . - 2 فوت یکی از والدین یا همسر یا اولاد . - 3 حوادث قهریه از قبیل سیل، زلزله و حریق که بر اثر آن تقدیم دادخواست واخواهی در مهلت مقرر ممکن نباشد . - 4 توقیف یا حبس بودن به نحوي که نتوان در مهلت مقرر دادخواست واخواهی تقدیم کرد. تبصره - 1 چنانچه ابلاغ واقعی به شخص محکوم علیه میسر نباشد و ابلاغ قانونی بهعمل آید، آن ابلاغ معتبر بوده و حکم غیابی پس از انقضاءمهلت قانونی و قطعی شدن بهموقع اجراء گذارده خواهد شد. درصورتی که حکم ابلاغ واقعی نشده باشد و محکوم علیه مدعی عدم اطلاع از مفاد رأي باشد م یتواند دادخواست واخواهی به دادگاه صادرکننده حکمغیابی تقدیم دارد. دادگاه بدواً خارج از نوبت در این مورد رسیدگی نموده قرار رد یا قبول دادخواست را صادر میکند. قرار قبول دادخواست مانع اجرايحکم خواهد بود. تبصره - 2 اجراي حکم غیابی منوط به معرفی ضامن معتبر یا اخذ تأمین متناسب از محکوم له خواهد بود. مگر اینکه دادنامه یا اجرائیه بهمحکوم علیه غایب ابلاغ واقعی شده و نامبرده در مهلت مقرر از تاریخ ابلاغ دادنامه واخواهی نکرده باشد. تبصره - 3 تقدیم دادخواست خارج از مهلت یادشده بدون عذر موجه قابل رسیدگی در مرحله تجدیدنظر برابر مقررات مربوط به آن مرحلهمیباشد.
ماده 307
چنانچه محکوم علیه غایب پس از اجراي حکم، واخواهی نماید و در رسیدگی بعدي حکم بهنفع او صادر شود، خواهان ملزم به جبرانخسارت ناشی از اجراي حکم اولی بهواخواه میباشد.
ماده 308
رأئی که پس از رسیدگی واخواهی صادر میشود فقط نسبت به واخواه و واخوانده مؤثر است و شامل کسی که واخواهی نکرده استنخواهد شد مگر اینکه رأي صادره قابل تجزیه و تفکیک نباشد که در این صورت نسبت به کسانی که مشمول حکم غیابی بوده ولی واخواهی نکرده اندنیز تسري خواهد داشت.
مبحث پنجم - تصحیح رأي
ماده 309
هرگاه در تنظیم و نوشتن رأي دادگاه سهو قلم رخ دهد مثل از قلم افتادن کلمهاي یا زیاد شدن آن و یا اشتباهی در محاسبه صورت گرفتهباشد تا وقتی که از آن درخواست تجدیدنظر نشده، دادگاه رأساً یا به درخواست ذينفع، رأي را تصحیح مینماید. رأي تصحیحی به طرفین ابلاغ خواهدشد. تسلیم رونوشت رأي اصلی بدون رونوشت رأي تصحیحی ممنوع است. حکم دادگاه درقسمتی که مورد اشتباه نبوده درصورت قطعیت اجراء خواهد شد . تبصره - 1 در مواردي که اصل حکم یا قرار دادگاه قابل واخواهی یا تجدیدنظر یا فرجام است تصحیح آن نیز در مدت قانونی قابل واخواهی یاتجدیدنظر یا فرجام خواهد بود. تبصره - 2 چنانچه رأي مورد تصحیح به واسطه واخواهی یا تجدیدنظر یا فرجام نقض گردد رأي تصحیحی نیز از اعتبار خواهد افتاد.
مبحث ششم - دادرسی فوري
ماده 310
دراموري که تعیین تکلیف آن فوریت دارد، دادگاه بهدرخواست ذينفع برابر مواد زیر دستور موقت صادر مینماید.
ماده 311
چنانچه اصل دعوا در دادگاهی مطرح باشد مرجع درخواست دستور موقت، همان دادگاه خواهد بود و درغیراینصورت مرجعدرخواست، دادگاهی میباشد که صلاحیت رسیدگی به اصل دعوا را دارد.
ماده 312
هرگاه موضوع درخواست دستور موقت، در مقر دادگاهی غیر از دادگاههاي یادشده در ماده قبل باشد، درخواست دستور موقت از آندادگاه بهعمل میآید، اگرچه صلاحیت رسیدگی به اصل دعوا را نداشته باشد.
ماده 313
درخواست دستور موقت ممکن است کتبی یا شفاهی باشد. درخواست شفاهی در صورت مجلس قید و به امضاي درخواستکنندهمیرسد.
ماده 314
براي رسیدگی به امور فوري، دادگاه روز و ساعت مناسبی را تعیین و طرفین را بهدادگاه دعوت مینماید. درموارديکه فوریت کار اقتضاءکند میتوان بدون تعیین وقت و دعوت ازطرفین و حتی در اوقات تعطیل و یا در غیر محل دادگاه به امور یاد شده رسیدگی نمود.
ماده 315
تشخیص فوري بودن موضوع درخواست با دادگاهی میباشد که صلاحیت رسیدگی بهدرخواست را دارد.
ماده 316
دستور موقت ممکن است دایر بر توقیف مال یا انجام عمل و یا منع از امري باشد.
ماده 317
دستور موقت دادگاه به هیچوجه تأثیري در اصل دعوا نخواهد داشت.
ماده 318
پس از صدور دستور موقت در صورتیکه از قبل اقامه دعوا نشده باشد، درخواستکننده باید حداکثر ظرف بیست روز از تاریخ صدوردستور، به منظور اثبات دعواي خود به دادگاه صالح مراجعه و دادخواست خود را تقدیم و گواهی آن را به دادگاهی که دستور موقت صادر کرده تسلیمنماید. در غیر اینصورت دادگاه صادرکننده دستور موقت به درخواست طرف، از آن رفع اثر خواهد کرد.
ماده 319
دادگاه مکلف است براي جبران خسارت احتمالی که از دستور موقت حاصل میشود ازخواهان تأمین مناسبی اخذ نماید. دراینصورتصدور دستور موقت منوط به سپردن تأمین میباشد.
ماده 320
دستور موقت پس ازابلاغ قابل اجراست و نظر بهفوریت کار، دادگاه میتواند مقرر دارد که قبل از ابلاغ اجراء شود.
ماده 321
درصورتی که طرف دعوا تأمینی بدهد که متناسب با موضوع دستور موقت باشد، دادگاه درصورت مصلحت از دستور موقت رفع اثرخواهد نمود.
ماده 322
هرگاه جهتی که موجب دستور موقت شده است مرتفع شود، دادگاه صادرکننده دستور موقت آن را لغو مینماید و اگر اصل دعوا دردادگاه مطرح باشد، دادگاه رسیدگیکننده، دستور را لغو خواهد نمود.
ماده 323
درصورتی که برابر ماده (318 (اقامه دعوا نشود و یا درصورت اقامه دعوا، ادعاي خواهان رد شود، متقاضی دستور موقت به جبرانخساراتی که طرف دعوا در اجراي دستور متحمل شده است محکوم خواهد شد.
ماده 324
درخصوص تأمین اخذ شده از متقاضی دستور موقت یا رفع اثر از آن، چنانچه ظرف یک ماه از تاریخ ابلاغ رأي نهایی، براي مطالبهخسارت طرح دعوا نشود، به دستور دادگاه، از مال مورد تأمین رفع توقیف خواهد شد.
ماده 325
قبول یا رد درخواست دستور موقت مستقلاً قابل اعتراض و تجدیدنظر و فرجام نیست. لکن متقاضی میتواند ضمن تقاضايتجدیدنظر بهاصل رأي نسبت به آن نیز اعتراض و درخواست رسیدگی نماید. ولی در هرحال رد یا قبول درخواست دستور موقت قابل رسیدگی فرجامینیست. تبصره - 1 اجراي دستور موقت مستلزم تأیید رئیس حوزه قضایی میباشد. تبصره - 2 درخواست صدور دستور موقت مستلزم پرداخت هزینه دادرسی معادل دعاوي غیرمالی است.